نیستم …

August 5, 2006 at 09:06 pm

اول از همه بگویم که یه چند روزی (تقریبا یک ماه) نیستم. اگر جواب ایمیل نمی دهم یا اس ام اس شرمنده. کمی تنوع و دوری از این بساط کامپیوتری که دورم را گرفته لازم است. امیدوارم سفر بر خستگی ام نیفزاید.

اما برای اینکه بی خودی واسه نیم خط پینگ نکرده باشم، یک کتاب معرفی می کنم. معمولا وقت زیادی را صرف مطالعه کتاب می کنم، از آنجایی که بیشتر کتاب ها نسخه پی دی اف دارند، گفتم بد نیست به مرور بعضی ها را معرفی کنم. البته چون اکثرا حق کپی رایت دارند و برایشان مبلغی پرداخته ام، آپلودشان نخواهم کرد. بعلاوه این که سرعت ناچیز کانکشن من قدرت این کارها را ندارد. مگر اینکه لینک معتبری برای دانلودش پیدا کنم.

اخیرا کتابی به نام Body Language نوشته Mary Hartley از انتشارات Sheldon Press لندن بدستم رسیده است که یکی از جالبترین کتاب هایی است که تا به حال خوانده ام. در توضیح کتاب اینگونه نوشته شده: چگونگی تعبیر افکار دیگران از روی ژست و قیافه. در این کتاب حالات گوناگون اندام های بدن همراه با رسم آن ها به طور واضح بررسی و برای هر ژستی، وضع روحی و روانی خاصی استدلال شده است. برای خودم که روی اطرافیان بعضی هاشو تست کردم خیلی جالب بود. اگر به این کتاب دسترسی دارید، حتما مطالعه کنید.

دسته: کتاب, مطالب روزمره | نویسنده: مرتضی الوانی
  1. 4 نظر برای این مطلب ارسال شده است. نظر خود را ارسال کنيد »

  1. 1

    وب نویس


    خب به عنوان اولین نفری که نظر میدم میخوام نظرم رو در مورد این پست بدم …

    اول امید است حالاتان همیشه سوار بر وضعتان باشد .. ملالی نیست جز دوری شما از این دنیای نکبتی مجازی … بلاگ شما بیشتر جنبه یه بلاگ اطلاع رسانی تبدیل پیدا کرده تا اون الوان وب قبلنا !!

    قطعاً این عمل شما رو تحسین میکنم که دیگه کمتر به ریز و پیز این دنیای اینترنتی میپردازید … تا کی میخواید از وردپرس و سی اس اس و آژاکس مطلب نوشت … کمی فاصله برای گرفتن انگیزه و ایده های جدید تر بد نیست …

    منم تا آخر تابستون هر کاری که دلم بخواد میتونم روی این دنیای مجازی انجام بدم ..
    تا میتونم دارم هی سایت و طرح و از این چیزا میزنم … چنتا نویسنده خوش قلم در نوشتن مطالب عشقولانه و از این حرفا جمع کردم که وقتی هم نباشم اونها وب نویس رو بچرخونن …

    خودم هم جدیداً یه بلاگ شخصی راه انداختم که میخوام گهگاهی از مطالب و اتفاق های روزمره و دانشگاه و اون درس ها کزایی مطالبی بنگارم … البته به شیوه وب نویسی خودم ..
    آدرسش هم اینه : http://webnevis.net/blog/
    به شما لینک دادم اگر قابل دونستید به این یکی بلاگ هم لینک بدید … در مورد تم بلاگ میخواستم نظرتون رو بدونم .. میخوام بدونم خوب ادیتش کردم ؟

    در پایان د مورد اون کتاب های الکترونیکی هم باید بگم که کار بس عاقلانه ای انجام دادید … حق کپی رایت باید همیشه نگه داشته بشه حالا میخواد برای هر چیزی که باشه …

    خیلی دوستتون دارم. خیلی چیزها ازتون یاد گرفتم و دارم میگیرم … امیدوارم هر کجا که هستید در کنار خانواده لحظاتی همواره از شادی و نشاط رو سپری کنید ..

    بعداً بهت اس ام اس میزنم … موفق باشید …

    :: وب نویس

    August 5, 2006 at 11:09 pm

  2. 2

    لبخند رياضي


    با سلام
    سوالي داشتم اگر لطف مي كنيد جواب دهيد. هر پستي عنوانش را لينك به اصل مطلب مي كنيم(معمولا) براي ويرايش صفحه اصلي مطالب يعني همان صفحه اي كه حاوي يك پست كامل است كدام فايل ويرايش شود؟
    من از سيستم آژاكس براي كامنت استفاده كردم. اما در صفحه مذكور دو لينك براي كامنت ظاهر مي شود. چطور كامنت اوليه را بردارم

    August 7, 2006 at 9:19 am

  3. 3

    MahdiAlavi


    سلام آقاي الواني
    حدود يك سال از زماني كه ناگهان تصميم گرفته بوديد نوشتن را كنار بگذاريد گذشت در اينجا قصد مرور خاطرات گذشته را ندارم ولي مي خواهم به شما بگويم كه در اثر فعاليت شما و ديگر دوستان وبلاگر به وضوح مي توان تغيير رفتار وبگردهاي ايراني را مشاهده كرد
    خوشبختانه اگر نگوييم كاملا ; اكثر وبگردهاي ايراني حداقل با مفهوم حقوق معنوي اثر در شبكه آشنايي پيدا كرداند
    ديگر از آن همه سرقت هاي معنوي اثر در شبكه خبري نيست
    الان كه به بلاگتان نگاه مي كنم و از اينكه مي بينم بلاگتان بسيار پربارتر گشته مسرور مي شوم و وقتي كه به آن همه مطلب تازه كه در طول اين يك سال گذشته از شما فراگرفته ام فكر مي كنم بسيار خود را مديون شما و امثال شما مي دانم
    در پستي كه دقيقا يك سال پيش در بلاگتان براي جلوگيري از خداحافظيتان نوشتم نويد دادم كه صبح سپيد فرا برسد آقاي الواني آيا صبح اميد رسيده است؟؟؟
    عشقبازی را تحمل بايد ای دل پای دار
    گر ملالی بود بود و گر خطايی رفت رفت
    از سخن چينان ملالت‌ها پديد آمد ولی
    گر ميان همنشينان ناسزايی رفت رفت
    عيب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
    پای آزادی چه بندی گر به جايی رفت رفت
    سيد مهدي سيد علوي

    August 8, 2006 at 5:58 am

  4. 4

    محمّد دشتی


    آقای الوانی سلام:
    من رو که یادتون میاد؟ یه وقتایی isatisweb.com رو داشتم.. . به خاطر کنکور بی خیال همه چیز شدم و حالا کنکور رو دادم و حالا باز برگشتم … رامون میدی ؟!؟!

    من به شما لینکیدم !

    قربان شما
    محمد

    August 8, 2006 at 4:09 pm