یک روز نحس

April 8, 2006 at 09:10 pm

یک روز نحس، طوفان، همه جا طوفان. شن و ماسه ها زیر دنداها صدا می دهد، در سال جدید، اولین روزی است که کلاس های دانشگاه رنگ و بوی رسمی شدن به خود گرفته است، بچه ها کم و بیش آمده اند. کمی جلوتر دوستی ایستاده است که حق استادی بر گردن من دارد. دوستی مهربان و صمیمی، از اول دبیرستان تا حالا می شناسمش. گرم احوالپرسی می شویم، از دانشگاه، از تعطیلات، از خوب و بد روزگار حرف زدن، بی خبر از اینکه ساعاتی بعد خوب و بد روزگار برایش بی معنی می شود. چند دقیقه قبل خبر درگذشتش در یک سانحه دلخراش رانندگی من را سخت متاثر کرد.
مهدی جان روحت شاد.

دسته: دانشگاه, مطالب روزمره | نویسنده: مرتضی الوانی
  1. بخش نظرات بسته شده است.