جبر و مقابله

November 26, 2005 at 08:44 am

چند وقت پیش در یکی از کانال های IRC بحث بسیاد داغی فی بین اساتید ریاضی و اقتصاد انگلیس، در خصوص آشنایی با متفکران این دو شاخه برگزار شده بود. ما هم از سر بی خوابی و بی کاری ساعت 3 بامداد وارد اتاق شدیم، مدتی از ورود من نگذشته بود که بحث از Dominick Salvatore شد. من هم که کم و بیش با کتاب های این جناب در این ترم آشنا شده بودم مشتاق شدم تا بحث رو دنبال کنم. کمی بعد فرد دیگری که به احتمال قوی انگلیسی بود، در باب حل معادلات درجه سوم به وسیله ی قطوع مخروطی ( یه چیزی تو همین مایه ها، زیاد اطلاعات در اینباره ندارم) نام خیام رو نوشت و در ادامه بحث هایی از کتاب جبر و مقابله رو مطرح کرد.

ما هم چهارشنبه گذشته بالاخره موفق شدیم این کتاب رو بخریم (خیام ایرونی اصیل! یارو خارجیه بدونه جبر و مقابله چیه اون وقت من ندونم باعث شرمندگیه) امروز که قسمتی از این کتاب رو مطالعه می کردم دیدم واقعا خیام چه قدر از نادانی بشر متاثر و اندوهگین بوده، فی المثل حکیم می فرمایند:

ما گرفتار روزگاری هستیم که از اهل علم فقط عده ی کمی، مبتلی به هزاران رنج و محنت، باقی مانده که پیوسته بر آن اند که غفلت های زمان را فرصت جسته، به تحقیق در علم و استوار کردن آن بپردازند. و بیشتر عالم نمایان زمان ما حق را جامه ی باطل می پوشند، و گامی از حد خودنمایی و تظاهر به دانایی فرا تر نمی نهد و آنچه را هم می دانند جز در راه اغراض مادی پست به کار نمی برند، و اگر ببینند کسی جستن حقیقت و برگزیدن راستی را وجهه ی همت خود ساخته و در ترک دروغ و خودنمایی و مکر و حیله جهد و سعی دارد او را خوار می شمرند و تمسخر می کنند. در هر حال خدا یاری دهنده و پناه همه است …

به نظر شما اون روزگار با امروز ایران ما چه تغییری کرده؟ مردمش از این رو به اون رو شدن از نظر ظاهری مثلا متفکر، اندیشمند، مهمتر از همه اینکه یاد گرفتن چه جوری واسه یه قرون سر همدیگه رو کلاه بزارن، ولی هنوز همونن که بودن. خر همون خره رفیق، پالونش عوض شده (به کسی بر نخوره منم از همین قماشم، حقیقت رو نمی شه کتمان کرد)

بی عنوان …

November 9, 2005 at 11:25 pm

این روزها آن قدر گرفتارم که فرصتی نیست دستی به سر و روی اینجا بکشم. درس ها دوباره شروع شده. ترجیح می دهم بجای ترجمه متون تخصصی پیرامون وب، بخش هایی از کتاب Economics For Today را ترجمه کنم. بنظرم خواندن متون انگلیسی بهتر از مطالعه ترجمه آن متن است. هر چند مترجم دقیق باشد و اصول ترجمه منجمله امانت داری در حفظ اثر را رعایت کند باز هم نکاتی از قلم می افتد. به شخصه این ایراد را به کَرات در کتب ترجمه شده دیده ام.

آقای منجمی راست می گفت عجب چیزی است این وردپرس دات کام، دنیایی متفاوت، یک داشبورد زیبا با امکانات ویژه. به همت تیم برنامه نویسان وردپرس دعوتنامه ای هم نصیب ما شد. دستشان درد نکند. حیف است خالی بماند، اگر حوصله داشتم و به همراه کمی وقت حتما در آنجا خواهم نوشت. اگر شما هم می خواهید صاحب یک وبلاگ با وردپرس شوید. ایمیلتان را در اینجا ثبت کنید تا پس از مدتی (احتمالا کمی طول خواهد کشید) دعوتنامه برایتان ارسال شود. در حال حاضر یک دعوت نامه موجود است متقاضی در کامنت ها عنوان کند. البته اگر قصد دارید در آن فارسی بنویسید فعلا بدرد نمی خورد.

دیروز در حین وبگردی بدون هیچ مقصودی کنجکاو شدم کمی با دو فیلد ورودی یوزر و ایمیل، که در یک سایت سرویس دهنده خدمات وب در بخش کاربران گنجانده شده بود وَر برم (چون مشکل هنوز برطرف نشده از دادن لینک سایت معذورم) در ظرف حداکثر 15 دقیقه با پرکردن فیلدها از دستورات SQL رمز عبور یک نام کاربری را به ایمیل خودم ارسال کردم و به سیستم وارد شدم. موضوع رو با ادمین سایت در ارتباط گذاشتم تا باگ رو برطرف کنه. ادامه مطلب …

شمیم عشق، فصل خزان

October 9, 2005 at 01:10 am

– شدم یه آدم که به زور هزار دوا و دارو نفس می کشه. کل گرفتاریمون از اوایل پاییز هر سال تا آخر زمستونش همینه. تا حالا سر یه آلرژی فصلی، هزار تا نسخه ی جور واجور از دست این طبیب ها روی این جسم نیمه زنده تست شده، هیچکدومش کرم نکرده، شماها چیزی سراغ ندارین؟

– می دونم خیلی ها منت می زارن سرمون و به امید اینکه یه مطلب جدید اینجا ببین هر چند روزی یه سری این ورا می زنن! من شرمنده ام که اینجا خیلی دیر به روز می شه. جدای از خستگی یه سفر طولانی، کار و بار دانشگاه هم بدجور گرفتارمون کرده (تو پرانتز عرض شود، به شخصه از خیلی از نهادها و ادارات ناراضیم، دعا کنید کارتون به این جور جاها نیفته که البته بعیده، هنوز که هنوزه خیلی از نهادها و موسسات ما ساختارهای 30-40 سال قبل خودشون رو دارن، یکی نیست بگه کجای کارید، تکنولوژی داره روز به روز پیشرفت می کنه باید این ساختار عتیقه رو به روز کرد، باید عملکرد واحدها رو تسریع کرد و هزارتا مورد دیگه! بگذریم، این حرفا گفتن نداره)

– در حال حاضر من موندم و یه میل باکس با 463 تا ایمیل نخونده که 465 تاش اسپمه بعلاوه ی یک چیزی حدود 530 تا کامنت بی ربط که تو حالته انتظاره. اگر وردپرس بازی از من می شنوی نزار کامنت های اسپمت تو لیست انتظار بمونه، فوری مارک اسپم بزن روش و ردش کن، چون یه روزی اگه مثل مال من 500-600 تا شد اون وقت لود این صفحه با کانکش دیال آپ و این خطوط کم نویز مخابرات، قد عمرت وقت می بره. ادامه مطلب …

عمر دوباره

August 16, 2005 at 01:05 am

نمی دونم از کجا شروع کنم. گفتن از این همه لطف و محبت های شما یا گفتن از اون همه ایمیل های پر محتوا و زیبا. قطعا اگر دوباره شروع نمی کردم آخر بی مرامی بود. نمی تونستم و رسمش هم این نبود که در برابر این همه خواهش و درخواست، جواب رد بدم. امیدوارم بتونم یه روزی از شرمندگی همتون در بیام.

جدای از تمام پیشنهادات دوستان، خودم هم به این نتیجه رسیدم که نباید همه را فدای آن سه، چهار نفر کرد. خوشالم، نه از این بایت که برگشته ام، از این که می دانم چه دوستانی در اینجا دارم (دریغ که زیادند و باز حافظه ام معیوب، وگر نه دونه به دونه نام می بردم) اگر عده انگشت شماری کاسه کوزه را در هم می شکنند، هستند شمار کثیری که تکه تکه آن کوزه شکسته را از نظر محو کنند. منتظر باشید.

Page: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17